شروع دوباره

کلمات کلیدی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زخم» ثبت شده است

رها شدن-1

۱۹
اسفند

می خوام توی این روزهای پایانی سال96، بعد از سال ها، امشب از بزرگترین عقده و رنج زندگیم بنویسم... از دارایی ارزشمندی که وجودش بیشتر وقت ها برام پر از حسرت و بغض بوده... که سهم زیادی در ناکامی های همه ی این مدت من داشته... از "مادرم" بنویسم که از مادری هاش خیلی کم یادمه... 
از دوران کودکی که همش در حال مقایسه ی من با دختر داییم بود و دوست داشت من شبیه اون باشم تا همین لحظه که من و با خودش مقایسه میکنه و نمیتونه پیشرفت و موفقیتم رو ببینه... مادری که دوستم داره ولی خیر خواهم نبوده و نیست... مادری که زخم های بدی زده و منو بدجوری اسیر خودش کرده... اسیر عقده ی مادر و در حسرت آغوش مادر... همراهی و حمایت مادر... 

خیلی سخته نوشتن از زخم هایی که مسبب اون "مادر" باشه... خیلی سخته... 

  • لیلی