شروع دوباره

کلمات کلیدی

هفتمین شبِ زمستون 95

چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۱۷ ق.ظ
صدای بارون... بوی بارون... به هفتمین شبِ زمستون روح و طراوت بخشیده ... 
چقدر دلم تنگ شده بود برای این هوا و شب های بارونی ... خدا رو هزار مرتبه شکر برای این برکت و نعمتی که داره میباره ... 


صدای بارون حتی وقت هایی مثلِ الان که پر از ترس و تردید و نگرانی هستم، حالم رو بهتر میکه... اصلا صدای بارون یعنی صدای امید ... بوی بارون یعنی بوی امید... خدای شب های بارونی و پر امید زمستونی رو بیشتر و بیشتر کن و برسونمون به اسفندی که بوی سبزی و بهار رو میده و با جوانه هایی که نوید بخش سالی نو، پر از امنیت و آرامش خاطر هست...

- روزهای سختی رو دارم میگذرونم... ضررهای سنگین و بدهی و عقب افتادن اقساط وام های بانکی... بی ثباتی بازار و بالا رفتن نرخ دلار و ... آینده ای نا معلوم ... 
- دیشب امیلی میگفت حالا که کاری از دستت بر نمیاد حداقل درست دعا کن! که همه چیز دستِ خداست ...
- تاریخِ اومدن عمو هم معلوم شد... 

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۵/۱۰/۰۸
  • ۴۲۲ نمایش
  • لیلی

نظرات (۱)

  • N ـــــــ
  • صدای بارون که میاد دل منم می گیره ....


    + می گذره این روزا ... حل می کنن مشکلـا رو تو خودشون :)

    پاسخ:
    امیدوارم...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی