شروع دوباره

کلمات کلیدی

از روزهای کش دارِ مردادِ 96

شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۳۴ ب.ظ

+ از اولین روز هفته ی آخر مرداد96 ... همه چیز روی دور تکراره ... روز مرگی ها... دغدغه ها... نگرانی ها... امیدهای کوچکی که گاهی میاد و خیلی زود جاشو به بی امیدی میدند... خستگی ها و بی حوصلگی های مفرط ... روزهای مرداد این چنین کش دار می گذرند و خبری از اتفاق های خوب نیست... نه اتفاق خوب نه دلخوشی های هر چند کوچک

+ هر کاری هم که کردم ثمری نداشت... آقای ف دوباره تماس گرفت! و دوباره یه پیشنهاد کاری وسوسه کننده و من دوباره قبول کردم... دوباره قبول کردم با اینکه هنوز 100 در 100 نبود... و دوباره پرت شدم به 5،6 سالِ پیش... پروژه رو خیلی خوب جمع کردم ولی هیچ نتیجه ای هم نداشت برام... فقط غم و غصه ام بیشتر شد... به قول امیلی شدم کار جمع کن آقای ف و همین... مردِ بی عرضه... این همه پیشنهادات عالی و هیچ کدوم رو نتونسته حفظ کنه و به قولِ حمیده کوپن های ما رو هم داره می سوزونه... و فکر کردن بهش غمگین ترینم میکنه... 

+ سالِ 96 داره به نیمه اش نزدیک میشه... یاد حرفِ مریم خانم می افتم که بهم میگفت تا دو سالِ دیگه وضعت همینه... می ترسم که دی ماه هم بیاد و بازم اتفاقی برام نیوفتاده باشه...

+ این هفته باید برم دنبالِ مدرکم... درسته که نتونستم ارشد ثبت نام کنم ولی حداقل رفتم دنبالِ مدرک لیسانسم بعد از این همه سال و باید برم زودتر بگیرم تا دوباره گم و گور نشده...

+ تولد امیلی هم نزدیکه و باز من هیچ ایده و برنامه ای ندارم و خسته تر و بی حوصله تر از سال های قبلم... کی میشه بتونم برای امیلی روزِ تولدش یه سوپرایز دروست و حسابی داشته باشم؟ امیلی عزیزم اینقدر ماه که دیشب، وقتی داشتم مایحتاج ضروریش رو از دیجی استایل سفارش می دادم میگفت دیگه نمی خواد برای تولدم چیزی بگیری! همینا کافیه! خدا کنه کفش ها اندازه اش باشند و... 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۶/۰۵/۲۸
  • ۲۰۱ نمایش
  • لیلی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی