دوباره و دوباره...
- دوباره و دوباره تصمیم اشتباه گرفتم و فقط نگاه کردم و حالا در وضعیتی گرفتارم که کاری نمیتونم انجام بدم و باید آرزو کنم که یه راه فرار باز بشه و با یه ضرر خیلی سنگین ته مانده ی دارایی ام رو توی این سه ماهی پایانی به امید جبران خسارت مجددا وارد چرخه ی بازارِ کار کنم! فعلا نفسم بند اومده و امیدوارم این راه فرار باز بشه... که اگه نتونم تا 6 دی ماه از این شرایط خارج بشم کلا همه چیز رو از دست دادم.... این جاست که حتی رسیدن به 30 درصد پول و تحمل ضرر 70 درصدی خیلی شیرین تر از به فنا رفتن و نابودی داشته های آدم میشه...
- هیچ داشته ای بالاتر از دلی بزرگ و قلب بخشنده نیست ... دلی بزرگ که می تونه برای همه آرزوهای خوب بخواد و از خوشی و پیشرفت بقیه عمیقا احساس خوشحالی داشته باشه و هیچ چیزی هم بدتر از طمع و تنگ نظری نیست ... از احساسِ زرنگی... از عجله زیاد... که می تونه خیلی راحت دودمان آدم رو به باد بده!!! و درکنارش ناشکری کردن و قانع نبودن...
- خدایا کمک کن قدر داشته هامونو بدونیم و کمکمون که ببینیمشون! چشم هامون رو بینا کن... خدایا تو بزرگی و بخشنده و مهربان و به همه چیز توانا ... نگاهت همیشه به حالِ دلمون و زندگیمون باشه که همه چیز دست توست... عزت و آبروی از دست رفته ام رو از خودت می خوام...
- می خواستم بگم که میدونم شاید بگی ازم نا امید شدی ولی تو خدایی و هیچ لحظه ای از بنده هات نا امید نمیشی.... خدایا من توانی می خوام برای جنگیدن و مبارزه و ساختن... من ازت فرصت می خوام... ذهنی باز برای گرفتن تصمیمات درست و نیرو برای اجراشون...
- من همیشه توی چندتا موقعیت بوده که کلا گند زدم به همه چیز... وقت هایی که فکر کردم خیلی زرنگم و بیشتر از بقیه می فهمم! وقتایی که دلم برای شرایطِ بد دیگران سوخته و به خدا گفتم چرا؟ طفلکی گناه داره!!! وقت هایی که موقعیت خودم رو با بقیه مقایسه کردم و ناشکری کردم و حسودیم شده!
- هم در شرایطی که خیلی خودم رو قبول داشتم و هم در شرایطی که از خودم راضی نبودم ، در هر دو موقعیت گند زدم به زندگی خودم و بقیه!!! هنوز هم آدم نشدم...
باید بتونم جلوی خودمو بگیرم ! تا کی قراره این همه اشتباه کنم... مخصوصا حالا که کلی فشار و مسئولیت دارم...
- ۰ نظر
- ۲۹ آذر ۹۵ ، ۱۲:۴۶
- ۲۶۵ نمایش