شروع دوباره

کلمات کلیدی

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

هیچ و پوچ

۱۹
ارديبهشت

بالاخره ترامپ امشب رسما خروج امریکا از "برجام" اعلام کرد...
تقریبا سه سالی میشه که توافق برجام امضا شد... اون روزا روزهای تلخ و تاریکی برام بود... اوج اختلافات من با بابا ... دعواهای سخت و حریم هایی که هر روز بیشتر و بیشتر برداشته میشد و من سراپا خشم و کینه و نفرت شده بودم از بابا!!! قلبم پر از سیاهی بود... حتی پناه بردن به ضامن آهو هم گره ی کور اشتباهات من و بابا رو باز نکرد... فرصت ها یکی یکی اومدند و رفتند تا رسیدیم به این لحظه ... لحظه ی بی بازگشت عمر از دست رفته... سرمایه ی از دست رفته... 

حالِ الانم بهتره یا اون روزها؟ اون روزها ... اون روزها هر چی بود وامی در کار نبود... این همه فسط و بدهی نبود... دلار 7000 تومنی نبود... سکه ی 2 میلیونی نبود... اون روزها جوون تر بودم... پر امید تر بودم... 
اون روزها هر چی بود بهتر از الان بود... اون روزها به خودم باور داشتم... باور داشتم که می تونم... که میشه...

الان؟ احتیاج به کمک دارم... دارم غرق میشم... ولی نمی تونم کمک بگیرم ... کمک گرفتن از آدما رو بلد نیستم... خیلی بده... شاید چون خیلی مغرورم... نمی دونم... شاید چون همیشه تو موقعیتی بودم که من به دیگران کمک کردم... الان ولی احتیاج به کمک دارم... ولی نمی دونم چی کار باید انجام بدم... 
باید خودم رو جمع و جور کنم...  




 چقدر راحت می تونه زیر همه ی تعهدات بین المللی بزنه!!!


عمری که رفت دیگه بر نمیگرده... من دیگه بر نمیگردم به سال 92 ... جوونیم چقدر بی ارزش گذشت... به هیچ و پوچ...

  • لیلی

بیشتر روزهای زیبای بهار97 رو تا اینجا با خواب سپری کردم! خواب های بهاری که خوش نیست... رویایی هم نیست... خواب هایی که بویی از امید نمی ده... که اگه امید بود شور و نشاط و حرکت هم بود... فعلا گیجم ... گیج و مست...

اوضاع سیاسی و اقتصادی این روزها به این نا امیدی دامن زده... قیمت دلار و سکه! برجام و ترامپ و فیلترینگ تلگرام!!! بله همین فیلترینگ تلگرام باعث نا امیدی بیشترم شده... منی که از نیمه ی فروردین ماه برای شروع دوباره کارم، کانالم رو زدم و شبانه روز هم براش وقت گذاشتم و بیش از 200 ممبر پیدا کردم! حالا با این اوضاع و احوال دیگه دل و دماغی برای ادامه ندارم... یه هفته ست که رها کردم کانالم رو... یه هفته ست که گیج ترم... نا امید ترشدم...

کنار این خستگی ها اعصاب خورد کن سرعت پایین اینترنت و نصب انواع و اقسام فیلتر شکن ها ، قسط ها و بدهی های بانکی که عقب افتادند، بهره های کمر شکنی که باید برای باز پرداخت به بانک ها بدم و نگاه کردن به سرمایه ای که هر روز داره آب میشه ... باعث شده عدم اعتماد و امنیت و  حس تنفر و بیزاری زیادی وجودم رو پر کنه و من افسرده تر و پریشون تر از هر وقت دیگه ای باشم...

  • لیلی



از آرزوهایی که فقط حسرتش به دل ماند... حضور در کنسرت های ناصر چشم آذر در تالار وحدت بود... هجرت ، خلوت، سوغاتی تا باران عشق




هجرت 

+ آهنگساز و تنظیم : ناصر چشم آذر
روحش شاد و یادش گرامی

  • لیلی

این روزها و شب ها پر از بغضم و خیلی راحت اشک هام گوله گوله می ریزند... این روزها بیشتر از هر زمان دیگه ای می فهمم که چقدر اشتباه کردم و چقدر شرمنده ی پدر و مادرم هستم... شرمنده ی خواهرم و خودم ... این روزها و شب ها بهتر از هر زمانی فهمیدم که چقدر غرور بیجا داشتن بده.... بهتر از همیشه فهمیدم که فرصت ها همیشگی نیست... که هیچ چیز بهتر از بخشنده بودن و گذشت کردن خوب نیست... این روزها و شب ها به حالی رسیدم که متوجه شدم داشتن کینه و نفرت از آدم هایی که در حقم بدی کردند و باعث شدند من تصمیمات اشتباه بگیرم و دست به انتخاب های غلط بزنم، اشتباه بزرگتری هست! 

نمی دونم چه طوری قراره گره از کارم باز بشه... به خدا امید دارم ولی به بنده های خدا امیدی ندارم... تناقض عجیبیه... اگه به خدا امید دارم باید به بنده هاشم امیدوار باشم.
فکر می کنم هممون نیازمند نگاه خداوندیم که بشیم واسطه ی خیر و گره گشایی کنیم از مشکلات مردم...

روم نمیشه دیگه حتی از غم و غصه ها و نگرانی هام با امیلی حرف بزنم... روی گفتن به خدا رو هم ندارم... شاید برا همینه اشکام این قدر راحت میریزند... 

  • لیلی





میلاد مهدی موعود(عج) قائم آل محمد بر همگان مبارک

  • لیلی

یا ابولفضل...
ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس 
ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس 
از محنت و درد و غم ما رو به تو اوردیم 
دست من مسکین گیر از بهر خدا عباس
عباس علم دارم ای میر سپهدارم
دردی که به دل دارم درمان بنما عباس 


  • لیلی